⎝⓿⏝⓿⎠..........⓿⏝⓿
شنبه 10 دی 1390برچسب:, :: 15:48 ::  نويسنده : رح
 
 


 

پیرمردی تنها در یکی از روستاهای آمریکا زندگی می کرد. او می خواست مزرعه سیب زمینی اش را شخم بزند اما این کار خیلی سختی بود. تنها پسرش بود که می توانست به او کمک کند که او هم در زندان بود. پیرمرد نامه ای برای پسرش نوشت و وضعیت را برای او توضیح داد:

" پسر عزیزم من حال خوشی ندارم چون امسال نخواهم توانست سیب زمینی بکارم. من نمی خواهم این زمان را از دست بدهم، چون مادرت همیشه زمان کاشت محصول را دوست داشت. من برای کار مزرعه خیلی پیر شده ام. اگر تو اینجا بودی تمام مشکلات من حل می شد. من می دانم که اگر تو اینجا بودی مزرعه را برای من شخم می زدی.

دوستدار تو پدر "

طولی نکشید که پیرمرد این تلگراف را دریافت کرد:

" پدر، به خاطر خدا مزرعه را شخم نزن، من آنجا اسلحه پنهان کرده ام. "

ساعت 4 صبح فردا، 12 مأمور اف.بی.آی و افسران پلیس محلی در مزرعه پدر حاضر شدند و تمام مزرعه را شخم زدند بدون اینکه اسلحه ای پیدا کنند.

پیرمرد بهت زده نامه دیگری به پسرش نوشت و به او گفت که چه اتفاقی افتاده و می خواهد چه کند؟

پسرش پاسخ داد : " پدر! برو سیب زمینی هایت را بکار، این بهترین کاری بود که می توانستم از زندان برایت انجام دهم. "

نکته : در دنیا هیچ بن بستی وجود ندارد یا راهی خواهی یافت یا راهی خواهی ساخت.

با مطالعه کتب مربوط به انتخاب همسر، آیین همسردارى، چگونگى ایجاد ارتباط با دیگران و نیز شرکت در جلسه‏هاى آموزش خانواده دانش و مهارت خود را در این زمینه افزایش دهید .
2 . با همدلى، همفکرى، همکارى و مشورت با یکدیگر درباره مسائل مختلف میان اعضاى خانواده روابط سالم پدید آورید .
3 . هر یک از زوجین دیگرى را نزدیک‏ترین و محرم‏ترین فرد بداند و او را نیمه تن، حامى و پشتیبان خود تلقى کند ...

₪  سرزمین سرگرمی  | HOBBYLAND ₪



ادامه مطلب ...
شنبه 10 دی 1390برچسب:, :: 6:56 ::  نويسنده : رح

 

شنبه 10 دی 1390برچسب:, :: 6:16 ::  نويسنده : رح
 

زندگـــی زیبـاســـت چشمـی بـاز کـن
گردشـــی در کوچــه باغ راز کن

هر که عشقش در تماشا نقش بست
عینک بد بینی خود را شکسـت

علـت عـاشــــق ز عـلتــها جــداســـت
عشق اسطرلاب اسرار خداست

من مـیـــان جســـمها جــان دیـــده ام
درد را افکنـــده درمـان دیـــده ام

دیــــده ام بــر شـــاخه احـســـاســها
می تپــد دل در شمیــــم یاسها

زنــدگــی موسـیـقـی گنـجشـکهاست
زندگی باغ تماشـــای خداســت

گـــر تـــو را نــور یـقیــــن پیــــــدا شود
می تواند زشــت هم زیبا شــود

حال من، در شهر احسـاسم گم است
حال من، عشق تمام مردم است

زنـدگــی یــعنـی همیـــــــن پــروازهــا
صبـــح هـا، لبـخند هـا، آوازهـــا

ای خــــطوط چهــــره ات قـــــــرآن من
ای تـو جـان جـان جـان جـان مـن

با تـــو اشــــعارم پـر از تــو مــی شـود
مثنوی هایـم همــه نو می شـود

حرفـهایـم مــــرده را جــــان می دهــد
واژه هایـم بوی بـاران می دهـــد

شنبه 10 دی 1390برچسب:, :: 6:14 ::  نويسنده : رح
 
رفته بودم سر حوض

 

تا ببینم شاید

عکس تنهایی خود را در آب

آب در حوض نبود

 

تو اگر در تپش باغ . خدا را دیدی

همتی کن و بگو . ماهی ها

حوضشان بی آب است

وه که ای ماهی زیبای زمان

در پی آب مباش

من خدا را دیدم

او همان تنهایی است

او هم اغوش تو در داخل آب است عزیز

آب با من می گفت

که به عشق تو چنین بی سر و پا مواج است

قلب او خانه تست

آب حس کردنی است

آب تنهاست عزیز

در پی ماهی زیباست عزیز

جمعه 9 دی 1390برچسب:, :: 16:58 ::  نويسنده : رح

خواهرم ، حجابت سنگر است

باور کن

اجتماع بسیجیان ناحیه شهید محلاتی شرق تهران




نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 30
بازدید دیروز : 20
بازدید هفته : 95
بازدید ماه : 542
بازدید کل : 159213
تعداد مطالب : 192
تعداد نظرات : 38
تعداد آنلاین : 1





Pichak go Up