⎝⓿⏝⓿⎠..........⓿⏝⓿
شنبه 23 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 21:24 ::  نويسنده : رح

در این پست به شما عکس های شگفت انگیزی را که توسط عکاس آلمانی مایکل پولیزا گرفته شده است، نشان می دهیم. مایکل پولیزا عکاس مستقر در کیپ تاون و پیشگام در استفاده از عکاسی دیجیتال برای کتاب می باشد. قبل از آنکه پولیزا به عکاسی روی آورد، تاجر در بخش فناوری اطلاعات بود. عشق او به طبیعت باعث شد که او با یک کشتی  ۷۵۰۰۰ مایل در سراسر جهان سفر کرده و مشکلات محیط زیست را مورد بررسی قرار داده است. همه ی این عکس ها از مجموعه ی «قطب جنوب: مروری بر زندگی در مناطق قطبی” انتخاب شده است!

bbb
bbb
bbb
bbb
bbb
bbb
bbb
bbb
bbb
bbb
bbb
bbb
bbb
bbb
bbb
bbb
bbb
bbb
bbb
bbbمنبع:
سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 5:23 ::  نويسنده : رح

امشب من و «بنان» و خدا گریه می کنیم

در اوج دیلمان و دعا گریه می کنیم



امشب خدا به حال من و بندگان خویش

ما هم به حال و روز خدا گریه می کنیم



با دفتری گذشته ی خود را ورق زنان

یک مشت شبه خاطره را گریه می کنیم



باران گرفته شهر پر از ضجه ی خداست

ما هم شبیه پنجره ها گریه می کنیم



از درد برده ایم به نزد خدا گله

از دست کارهای خدا گریه می کنیم



گندیده هر چه گوش و کپک بسته هر چه چشم

امشب بدون این که صدا…گریه می کنیم



«ترسم که اشک در غم ما پرده در شود»

جمعه 15 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 19:9 ::  نويسنده : رح

من تو را به کسي هديه مي دهم که از من عاشق تر باشد و از من براي تو مهربان تر.

من تو را به کسي هديه مي دهم که صداي تو را از دور؛

در خشم، در مهرباني، در دلتنگي، در خستگي، در هزار همهمه ي دنيا، يکه و تنها بشناسد.

من تو را به کسي هديه مي دهم که راز معصوميت گل مريم و

تمام سخاوت هاي عاشقانه اين دل معصوم دريايي را بداند؛

و ترنم دلپذير هر آهنگ، هر نجواي کوچک، برايش يک خاطره باشد.

او بايد از نگاه سبز تو تشخيص بدهد که امروز هواي دلت آفتابي است؛

يا آن دلي که من برايش مي زييستم، سرد و باراني است.

دو شنبه 11 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 6:48 ::  نويسنده : رح

گردان پشت ميدون مين رسيده و زمين گير شده بود. چند نفر رفتند تا معبر رو باز كنند. او هم رفت، 15 ساله بود.

چند قدم كه رفت، برگشت. يعني ترسيده؟! خب! ترس هم داشت! او ، پوتين هايش را به يكي از بچه ها داد و گفت؛
تازه از گردان گرفتم، حيفه! بيت الماله!... پابرهنه رفت

چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 13:52 ::  نويسنده : رح

فاطمه جانِ نبیِ خاتـــم است

فاطمه فخرِ زنانِ عالـــم است

فاطمـــه دخــتِ محمــد مصطفی

همســـرِ شــاهِ ولایــت مرتضـــی

فاطمه الگوی حسن و رحمت است

اسوه ی صبر و وفا و همت است

فاطمــه هـرگـز تمنـایــی نـداشت

از علی هـرگـز تقـاضـایـی نداشت

فاطمــه دنبالــه ی نسل پدر

فاطمــه یعنی همان اصل پدر

فاطمــه ام ابیهـــای رســول

پــاره ی قلبِ پـدر باشد بتول

فاطمه پهلو شکسته غرق خون

گشت محسن در درونش سرنگون

دشمنت زد بـر تـو سیلی فاطمه

روی ماهــت گشت نیلـی فاطمه

فاطمــه زهرای حیــدر بــود و بس

فاطمــه دخــتِ پیمبـر بـود و بس

عاقبـت مـرگِ گـلِ یاسِ کبــود

شیعه را جز سوگ و جزماتم نبود

آسمــان نــالــد ز داغ فاطمـــه

شیعه دلخــون از فــراقِ فاطمه

مرتضی بر جسم تو غسال شد

زین سبب خون در دل اطفال شد

در شبی گنــجِ گــرانِ پیکــرش

کــرد پنهــان در میــان تــربتش

میشوم من خــاکِ پــای فاطمه

هستی ام گردد فــدای فاطمه

ای خــداونــدِ بـــــزرگ و دادرس

تـــو بــه دادِ امــتِ زهــــرا بــرس

بر تو مهدی چشمِ این خیلِ عظیم

کی بــه دیــدارِ تــو نایل میشویم ؟!

شعر ( زرناز ) نسیم سحر

چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 9:45 ::  نويسنده : رح

 ائمه اطهار علیهم السلام رو خیلی دوست داشت

اما علاقه اش به حضرت زهرا سلام الله علیها خیلی بیشتر بود

ورد زبونش یه جمله بود:

دوست دارم دست خود را ، گه به صورت ، گه به پهلو ، گاه بر بازو بگیرم

 

توی عملیات کربلای ۱۰ به آرزوش رسید

گلوله ی توپ به صورت ، پهلو و بازوش برخورد کرد

مث مادر سادات پر کشید

همانطوری که دوست داشت...

 

                                        خاطره ای از زندگی شهید فریدون کرمی

                                         منبع: سالنامه فرهنگی مشکوة

 

چقدر ما آدما آرزوهامون با هم فرق می کنه

تمام آرزوهای من به لذت های ناچیز و زودگذر دنیا ختم میشه ، اما آرزوهای شهید...

کاش یاد بگیریم آرزوهای قشنگ داشتن رو.

شنبه 2 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 15:41 ::  نويسنده : رح

دعا می کنم که هیچگاه چشمهای زیبای تو را
در انحصار قطره های اشک نبینم
دعا می کنم که لبانت را فقط در غنچه های لبخند ببینم
دعا می کنم دستانت که وسعت آسمان و پاکی دریا و بوی بهار را دارد
همیشه از حرارت عشق گرم باشد
من برایت دعا می کنم که گل های وجود نازنینت هیچگاه پژمرده نشوند
برای شاپرک های باغچه ی خانه ات دعا می کنم
که بال هایشان هرگز محتاج مرهم نباشند
من برای خورشید آسمان زندگیت دعا می کنم که هیچگاه غروب نکند

جمعه 1 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 16:49 ::  نويسنده : رح

زنی که زیبایی اندیشه پیدا کرده باشد؛

زیبایی بدنش را نشان نمی دهد.

«دکتر علی شریعتی»

مرجان سرخ 

مرجان سرخ

جمعه 1 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 16:48 ::  نويسنده : رح

بچه فرشته ای است که هرچه دست وپایش بزرگتر می شود.بال هایش  کوچک تر می گردد.

جمعه 1 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 6:28 ::  نويسنده : رح

سفر کردم به هر شهری دویدم ...........چو شهر عشق من شهری ندیدم

ندانستم از اول قدر آن شهر ..............زنادانی بسی غربت کشیدم

رها کردم چنان شکر ستانی .............چو حیوان هر گیاهی می چریدم

بغیر عشق آواز دهل بود .................هر آوازی که در عالم شنیدم

از آن بانگ دهل از عالم کل .............بدین دنیای فانی اوفتیدم

از آن باده که لطف و خنده بخشد ........چو گل، بی حلق و بی لب می چشیدم

ندا آمد زعشق: ای جان سفر کن..........که من محنت سرایی آفریدم

بسی گفتم: که من آنجا نخواهم! .......... بسی نالیدم وجامه دریدم!

چنان اکنون زرفتن می گریزم ........... از آنجا آمدن هم می رمیدم

بگفت ای جان برو هرجا که باشی .......که من نزدیک چون حبل الوریدم

فسون کرد و مرا بس عشوه ها داد........فسون و عشوه او را خریدم

فسون او جهان را بر جهاند ..............که باشم من، کی من، خود ناپدیدم

زراهم برد و آنگاهم به ره کرد .......... گر از ره می نرفتم می رهیدم

بگویم چون رسی آنجا و لیکن ............قلم بشکست چون اینجا رسیدم

چه گویم؟ مرده بودم بی تو مطلق ........خدا از نو دگر بار آفریدم

زهجران وغریبی باز گشتم .............. دگر باره بدین دولت رسیدم




نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 11
بازدید ماه : 174
بازدید کل : 158084
تعداد مطالب : 192
تعداد نظرات : 38
تعداد آنلاین : 1





Pichak go Up