⎝⓿⏝⓿⎠..........⓿⏝⓿
جمعه 9 دی 1390برچسب:, :: 16:58 ::  نويسنده : رح
 
 
یکی ازکارهای امام درنوفل لوشاتو فرانسه که به شدت در روحیه ساکنان و اهالی محله مذکور تاثیرگذاشت این بودکه در شب میلاد حضرت مسیح(ع) پیامی فرستاده و به مسحیان جهان تبریک وتهنیت گفته،وسپس به اطرافیان  خود دستور دادند که هدایایی راکه دوستان از ایران اورده بودند بین اهالی تقسیم کنند ونیز دستور دادند که شیرینی ها را با دسته های گل به اهلی نوفل لوشاتو اهدا کنند.
یکی از اطرافیان امام می گوید:وقتی که درب خانه یکی از اهالی را زدم زنی در را باز کرد وقتی که هدیه امام را به او دادم دیدم که قطرات اشک از چشمان اوجاری شد.
این عمل باعث شد که اهالی منطقه برای دیدار وقت گرفته وروز بعد15نفر از اهالی نوفل لوشاتو در حا لی که شاخه های گل دردست داشتندخدمت امام برسند.امام به مترجم فرمودند.


 

احوال انها را بپرس وبگو که اگر خواسته ای داشته باشند درانجام ان حاضرم.
انها پاسخ دادندکه ما خواسته ای نداریم بلکه امده ایم تا امام را ملاقات کنیم واین دسته های گل را به ایشان اهداکنیم.امام دسته های گل را ازدست انها می گر فتند ولبخند می زدند1
پی نوشت
قصه ها وخاطره ها  ص 57
جمعه 9 دی 1390برچسب:, :: 16:58 ::  نويسنده : رح


پلی خواهم ساخت از رنگین‌کمان
به بلندای چارقد مهتاب
و قایقی از جنس حریر
تا سرمای دریا در وجودم رخنه کند
کلبه‌ای خواهم ساخت
از پیچک و یاس
تا که هر لحظه سرمست بویش شوم
و دری از جنس هوا
تا که میزبان هر مهمانی گردد
باغچه‌ای خواهم ساخت
از شعر و غزل
تا زیبایی‌ات را به ابیات کشند
و درختی از جنس آیینه می‌کارم
تا که باد موهایش را در آن شانه کند
قلبی خواهم ساخت از جنس بلور
تا به همه چیز از پشت نقاب شیشه‌ای بنگرد
و دلی از جنس آب
تا تصویرت را همان‌گونه که هستی به تصویر بکشد
نه پشت آن نقاب کهنه‌ای که پنهان شده‌ای...
مرجانه کیوانی از قزوین

جمعه 9 دی 1390برچسب:, :: 16:58 ::  نويسنده : رح
 
اگر نمی توانی به کسی امید بدهی، نا امیدش نکن

اگر شنونده خوبی هستی، راز دار خوبی هم باش

اگر نمی توانی زخمی را مرهم بکشی، نمک هم نباش

 

همیشه فکر می کردم چون گرفتارم به خدا نمی رسم

اما اکنون فهمیدم که چون به خدا نرسیدم گرفتارم!!!

 

باران نباش که با التماس به شیشه بکوبی تا نگاهت کنند ;

ابر باش که با التماس نگاهت کنند تا بباری.

 

بهترین روزهایت را به کسانی هدیه کن که بدترین روزها در کنارت بودند . . .

 

می دونی چرا وقتی آدم بزرگ میشه با خودکار می نویسه؟؟؟

چون یاد بگیره که هر اشتباهی پاک نمیشه!!!!

 

از گناه تنفّر داشته باش نه از گناهکار

 

چهار چیز را نگه دار: گرسنگیت را سر سفره دیگران، زبانت را در جمع، دلت را سر نماز و چشمت را در خانه دوست.

 

هر گاه فکر کردی گناه کسی آنقدر بزرگ است که نمی‌توانی او را ببخشی، بدان که آن از کوچکی روح توست نه از بزرگی گناه او.

یک شبی مجنون نمازش را شکست/ بــی وضــــو در کوچـــه لیلا نشســـت / عشق آن شب مست مستش کرده بود/ فــــارغ از جـــام الــستــش کــــرده بــــود/ ســجـده ای زد بـــر لــــب درگــاه او/ پــــُر ز لـــیلــا شـــــد دل پـــــر آه او/ گـــفت یا رب از چه خوارم کرده ای / بــــر صلیب عـــشق دارم کرده ای/ جـــــام لیلا را به دسـتـم داده ای / وندر این بازی شــکستم داده ای/ نشتر عشقش به جانم می زنی / دردم از لیـلاســـــت آنم می زنی/ خسته ام زین عشق، دل خونم نکن/ من کـــه مجنونم تو مــــجنونم نــکن/ مــــرد ایــــن بـــازیــچـه دیگر نیستم / این تو و لـــیلای تو... مــــن نیستم/ گــــفت ای دیــوانه لــیلایــــــت منم / در رگ پنهان و پـــیــدایـــت منـــــم/ ســــالها بــــا جــــور لیلا ســـاختی / من کنارت بـــــودم و نـــشناخـــتی/ عــشق لــــیلا در دلـــت انـــداختم / صد قمــــار عشق یکجا بـــاخـــتم/ کـــــردمـــت آواره صــــحرا نـــــشد / گفتم عاقل می شوی اما نــشد/ سوختم در حسرت یک یـا ربــت / غیر لیلا بــــــر نــــیــامد از لــبت/ روز و شب او را صـــدا کردی ولی / دیدم امشب با مـنی گفتم بلی/ مطمئن بودم به من سر می زنی / در حــــــریم خانه ام در می زنی/ حــــال این لیلا که خوارت کرده بود / درس عشقش بی قرارت کرده بود/ مرد راهش بـــاش تا شاهت کنم / صد چو لیلا کشته در راهت کنم/

جمعه 9 دی 1390برچسب:, :: 16:58 ::  نويسنده : رح
 
1 - اگر خداوند عهده دار روزى تو است ،پس چرا غم روزى خود مى خورى ؟
2 - اگر روزى هر كس معين است ،پس چرا اينقدر حرص مى زنى ؟
3 - اگر حساب حق است ،براى چه اين همه مال مى اندوزى ؟
4 - اگر پاداش خدا حق است ، چرا تااين اندازه بخل مى ورزى ؟
5 - اگر كيفر از آتش دوزخ است ، چرا اين همه مرتكب گناه مى شوى ؟
6 - اگر مرگ حق است ، چرا اينقدر شاد مان هستى ؟
7 - اگر همه چيز در محضر خدا است ، براى چه مكر و حيله مى كنى ؟
8 - اگر گذشتن بر پل صراط حق است ، پس به چه چيز مى بالى و چرا به خود مغرورگشته اى ؟
9 - اگر همه چيز به قضا و قدر الهى است ، پس چرا اينقدر اندوهگين مى باشى ؟
10 - اگر دنيا فانى است ، پس دلبستگى به آن براى چيست ؟
ما نصيحت به جاى خود كرديم
روزگارى در اين بسر برديم

گر نيايد به گوش رغبت كس
بر رسولان پيام باشد و بس
جمعه 9 دی 1390برچسب:, :: 16:58 ::  نويسنده : رح

 

 

" درنيكوكاري وتقوي به يكديگركمك كنيد ؛ ولي درگناه وستمكاري يكديگر را ياري نكنيد....

مورچه درميان مخلوقات خداوند بيشترين علاقه رابراي همكاري ، فداكاري ، ازخودگذشتگي وكمك به ديگران دارد ؛ ولي چرا اين جاندار چنين علاقه ورفتاري ازخود نشان مي دهد ؟!  پس با هم مي بينيم وتفكرمي كنيم ....

 

در اين عكس " پل زنده اي " ازمورچه ها رامي بينيم . مورچه ها تمام آنچه را كه دارند براي كمك به ديگران فدا مي كنند وازاين رو پلي موقت همچون يك راه براي عبورمورچگان ديگرمي سازند!

آيا اين منظره ما رابه تفكردرخلقت خداوند بلند مرتبه فرانمي خواند ؟! به خصوص اينكه دانشمندان پي برده اند كه بزرگترين خوشبختي در زماني است كه به ديگران كمك مي كني ! وازاين روست كه مي گويند مال ، قدرت وشهرت دليل خوشبختي نيستند ؛ بلكه سعادت واقعي دركمك وياري رساندن به نيازمندان است !... سبحان الله .

آيا مورچه ها اسرارخوشبختي را درك كرده اند وبا كشف اين حقيقت به آن عمل مي كنند درحاليكه ما انسانها ازآن غافل هستيم ؟!

خداوند سبحان دراين مورد مي فرمايد :

" درنيكوكاري وتقوي به يكديگركمك كنيد ؛ ولي درگناه وستمكاري يكديگر را ياري نكنيد وازخداوند بترسيد كه همانا عقاب خداوند شديد است . " (مائده/2)

جمعه 9 دی 1390برچسب:, :: 15:16 ::  نويسنده : رح

خواهرم ، حجابت سنگر است

باور کن

اجتماع بسیجیان ناحیه شهید محلاتی شرق تهران




نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 33
بازدید دیروز : 20
بازدید هفته : 98
بازدید ماه : 545
بازدید کل : 159216
تعداد مطالب : 192
تعداد نظرات : 38
تعداد آنلاین : 1





Pichak go Up