⎝⓿⏝⓿⎠..........⓿⏝⓿
چهار شنبه 2 فروردين 1391برچسب:, :: 8:5 ::  نويسنده : رح

 مامون با 300000سرباز در جنگ بوده  او فرمانروایی مقتدر وقدرتمند بوده از ایران تا قلب اروپا تاافریقا تحت فرمان او بوده است از زیردستانش می خواهد یه ماهی که تو آب دیده بوده برایش بگیرند وجایزه آن را یه سکه طلا گذاشته بوده یه سربازی که کرد بوده ماهی را می گیرد به محض این که سرباز دستش را باز می کندماهی 2تا قطره آب به صورت مامون پرت می کنه ودوباره توی آب میفته بعد مامون احساس سرما می کند  دوباره می خواهدتا ماهی رابگیرند تا او را کباب کند ولی مامون از خوردن ماهی بی نصیب می شود وآنقدر سرما به سراغش می آید که پزشک مخصوص خلیفه او را معاینه میکند ومی گوید تو سالمی ولی او از سرما طاقتش تمام شده بوده  پزشک دستور می دهد آتش روشن کنند دورتادور خیمه آتش وداخل خیمه نیز آتش تا بعد از ظهر بیشتر طاقت نمی آرد ومامون می میرد او خود را خیلی قدرتمند می دیده ولی خداوند او را با ۲قطره آب به درک واصل می کند
برچسب‌ها: داستان






نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 13
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 13
بازدید ماه : 600
بازدید کل : 158682
تعداد مطالب : 192
تعداد نظرات : 38
تعداد آنلاین : 1





Pichak go Up