⎝⓿⏝⓿⎠..........⓿⏝⓿ درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید.با ثبت نظريات خود ما را ياري كنيد.. آخرین مطالب
نويسندگان جمعه 9 دی 1390برچسب:, :: 16:58 :: نويسنده : رح
یکی از اطرافیان امام می گوید:وقتی که درب خانه یکی از اهالی را زدم زنی در را باز کرد وقتی که هدیه امام را به او دادم دیدم که قطرات اشک از چشمان اوجاری شد. این عمل باعث شد که اهالی منطقه برای دیدار وقت گرفته وروز بعد15نفر از اهالی نوفل لوشاتو در حا لی که شاخه های گل دردست داشتندخدمت امام برسند.امام به مترجم فرمودند. ![]() احوال انها را بپرس وبگو که اگر خواسته ای داشته باشند درانجام ان حاضرم. انها پاسخ دادندکه ما خواسته ای نداریم بلکه امده ایم تا امام را ملاقات کنیم واین دسته های گل را به ایشان اهداکنیم.امام دسته های گل را ازدست انها می گر فتند ولبخند می زدند1 پی نوشت قصه ها وخاطره ها ص 57 پيوندها
|
|||
![]() |