راننده تاکسی
 
⎝⓿⏝⓿⎠..........⓿⏝⓿
جمعه 23 دی 1390برچسب:, :: 11:31 ::  نويسنده : رح

 

مسافر تاکسی آهسته روی شونه ی راننده زدچون می خواست ازش یه سوال

بپرسه.

راننده جیغ زد، کنترل ماشین رو از دست داد. نزدیک بود بزنه به یه اتوبوس...

از جدول کنار خیابون رفت بالا....نزدیک بود چپ کنه . اما کنار یه مغازه تو پیاده رو

 متوقف شد.

برای چند ثانیه هیچ حرفی بین راننده و مسافر رد و بدل نشد . سکوت سنگینی

 حکمفرما بود تا این که راننده رو به مسافر کرد و گفت : " هی مرد ! دیگه 

  هیچ وقت این کار رو تکرار نکن. من رو تا سرحد مرگ ترسوندی ."

مسافر عذر خواهی کرد و گفت : "من نمی دونستم که یه ضربه کوچولو

 آنقدر تو رو می ترسونه. " 

راننده جواب داد :" واقعا تقصیر تو نیست ..... امروز اولین روزیه که به عنوان راننده

تاکسی دارم کار می کنم . اخه من ۲۵ سال راننده ماشین جنازه کش بودم. !"






نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 8
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 8
بازدید ماه : 595
بازدید کل : 158677
تعداد مطالب : 192
تعداد نظرات : 38
تعداد آنلاین : 1





Pichak go Up