گدای امروز تو شوهر دیروز من
 
⎝⓿⏝⓿⎠..........⓿⏝⓿
یک شنبه 25 دی 1390برچسب:, :: 16:30 ::  نويسنده : رح

گداي امروز شوهر ديروز
اين داستان به نقل از استاد معظم حدائق مي نويسم
گدايي درب خانه ي ثروتمندي را كوبيد وبلند بلند مي گفت بده در راه خدا  صاحب خانه كه مردي ثروتمند ولي خسيس بود  داد زد بر گم شو برو كار كن واز همين حرف ها ولي زن خانه كه خيلي دل رحم بود فورا رفت ومقداري   غذا به فقير داد وگفت از دست شوهر من ناراحت نشو اون  يه حرفي زد .تا روزها گذشت وآن مرد ثروتمند بدهكار شد وحتي ديگر نمي توانست  شكم زن وبچه هايش را سير كند زن وقتي اوضاع را اين گونه ديد تا مدتي صبر كرد ولي روز به روز اوضاع بدتر مي شد   زن تصميم گرفت تا از مرد جدا شود وطلاق بگيرد  وهمين كار راعملي كرد بعد از مدتي شوهر كرد  آن مرد ثروت مند  به گدايي افتاده بود روزي در خانه اي را زد وكمك خواست  زن رفت تا مقداري غذا برايش ببرد شوهر آن زن گفت بيشتر  به فقير بده  زن تا در خانه  را باز كرد ديد شوهر ثروتمند قبلي اوست كه كارش به گدايي كشيده است . فورا كاري كرد تا آن گدا او را نشناسد در رابست ولي با چشم گريان وارد خانه شد شوهرش گفت چرا ناراحتي ؟
گداي امروز شوهر ديروز






نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 8
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 8
بازدید ماه : 595
بازدید کل : 158677
تعداد مطالب : 192
تعداد نظرات : 38
تعداد آنلاین : 1





Pichak go Up